درس 6 از علوم پایۀ پنجم چشم انسان و اجزای آن را توضیح میدهد. در میان تدریس دربارۀ این که چه نکاتی در مراقبت از چشم باید رعایت کنیم، محمد یکی از دانشآموزانم دست گرفت و گفت: آقا من شنیدم اگه چشمت باز باشه و عطسه کنی، ممکنه چشمت بیاد بیرون!» این جمله را آنقدر جدی گفت که بچهها یک لحظه مانده بودند به حرفش فکر کنند یا بخندند که با خندۀ من، کلاس هم به خنده افتاد.
از بچهها پرسیدم که این جملۀ محمد آیا میتواند درست باشد؟ و بحث ما شروع شد تا به خرافات رسیدیم. دربارۀ این که خرافات چیست؟ و چگونه به وجود میآید، بحث کردیم. در میان بچهها بعضی واکنشهای خرافی را هنگام امتحان دیده بودم پس مثال را از همان چیزها شروع کردم. مثلا گفتم اگر دانشآموزی با یک خودکار جدید در امتحان نمرۀ خیلی خوب بگیرد، با خودش فکر میکند این خودکار را برای امتحان بعدی به کار ببرد و اتفاقا در آن امتحان هم نمرۀ خیلی خوبی می گیرد. آیا به نظرتان این خودکار برای دانش آموز چه نقشی خواهد داشت؟ بعضی گفتند که خودکار شانس» است. و دوباره پرسیدم: از کجا معلوم این دو امتحانی که معلم گرفته است، آسان نبوده؟ پرسیدم آیا شما حاضرید از کسی که میگوید خودکار شانس دارد، خودکار بگیرید و درس نخوانده سر جلسه امتحان حاضر شوید؟ همه گفتند: نه» البته به غیر از آنها که قصد مسخره بازی داشتند!
با ورزش بحث را ادامه دادم. گفتم آیا دیدهاید بعضی از بازیکنهای والیبال هنگام سرویس زدن توپ را میبوسند یا یک سری واکنشهایی از خودشان نشان میدهند؟ چون این واکنشها را به دلیل این که قبلا انجام دادهاند و موفق شدهاند، فکر میکنند اگر باز هم انجام بدهند، موفق خواهند شد در حالی که ربطی ندارد. یکی پرسید: پس چرا انجام میدهد؟» گفتم بهرحال این رفتار باعث آرامش درونیاش میشود. در ادامه این را هم اضافه کردم که قرار نیست هر رفتاری را که ما فکر میکنیم آراممان میکند، انجام دهیم. انجام بعضی رفتارها اشتباه است.
ادامه درس ارتباط چشم و پیامرسانی مغز بود و با بچهها بحث حرکت کردن پا و شوت کردن پنالتی و فریب ذهن را مطرح کردیم و سر از تبلیغاتی مثل عالیس در آوردیم!(آن هم به خاطر این که یکی از بچهها گفت!) شاید بعدا برایشان تصاویر و فیلمهای خطای ذهن و خطای شناختی را نشانشان دادم و بیشتر با این فریبهای ذهن آشنا کردم.
در آخر یکی از بچهها گفت: آقا کاش توی هفته حداقل یک زنگ رو راجع به همین چیزا بحث میکردیم!» من هم لبخند زدم به خاطر این که احساس کردم از این مباحث راضی هستند و کلاس رو دوست داشتند و جواب دادم: چرا یک زنگ! من هر زنگ و برای هر درسی که سوال و بحثی پیش بیاد، همینجوری ادامه میدیم البته به شرطی که شماها هم همراهی کنید».
درباره این سایت